با توجه به رهنمودهای پیشنهاد شده از سوی دفتر بین المللی كار، مهمترین اصل در پیشبرد اهداف ایمنی در هزارهی سوم میلادی تمركز بر فرهنگ ایمنی است. یكی از پایههای اصلی در ارتقا فرهنگ ایمنی، توجه به سطح ریسكپذیری كاركنان است. در این مقاله مدل روانشناختی پردازش اطلاعات و عوامل موثر بر ریسك پذیری افراد بررسی میشود.
مقدمه
مطالعات رفتار سازمانی نشان میدهند كه محیط كار یك ارتباط پویا و متقابل میان افراد پدید میآورد و بخشی مهم از محیط اجتماعی آنها را فراهم میسازد. بنابراین مسوولیتپذیری كاركنان بیش از چهارچوبهای مقرراتی میتواند موجب ایمن كردن محیط كار شود. با توجه به رهنمودهای پیشنهادشده از سوی دفتر بین المللی كار، در هزارهی سوم میلادی مهمترین اصل در پیشبرد اهداف ایمنی، تمركز بر فرهنگ ایمنی است[1]. برای ارتقا فرهنگ و دست یافتن به یك محیط كار ایمن، باید سطح ریسكپذیری مورد توجه قرار گیرد. برای بررسی این موضوع، لازم است مدل روانشناختی پردازش اطلاعات در نظر گرفته شود. بر پایهی این مدل هنگامی كه انسان تصمیم میگیرد رفتاری را از خود بروز دهد، یك فرآیند در ذهن او صورت میگیرد كه دارای سه مرحله است[2]. بر پایه این مدل، محركهای محیطی به وسیله حواس دریافت میشوند. آنگاه آنچه كه به وسیله حواس دریافت شده، با توجه به آموختههای پیشین فرد و انگیزشهای او ادراك میشود. سپس فرد ادراكات خود را تحلیل كرده و بر پایه آن یك رفتار ویژه از خود بروز میدهد. باید توجه داشت در هر سه مرحله تجارب و انگیزشهای فرد، عوامل تاثیرگذار خواهند بود. در ارتباط با موضوع ریسك پذیری نیز مراحل اصلی شامل ادراك خطر، ارزیابی ریسك و پذیرش ریسك میباشد.
ادراك خطر
از دیدگاه ایمنی، خطر1 یك منبع انرژی یا مادهای سمی است كه میتواند موجب بروز زیان شود و دارای پتانسیل صدمه و آسیب است. پدیده ادراك2 یك پدیده تفسیری و انتخابی است. البته انتخابی بودن، لزوما به معنای خودآگاه بودن نیست. یعنی پیش از آنكه هر فرد به تفسیر دریافتهای خود بپردازد، به گونهای ناخود آگاه و بر پایه عقاید و نگرشهای قبلی، گزینش خود را انجام داده است و برای نمونه، هرگاه اطلاعاتی جدید از یك منبع منتشر شود، افراد این اطلاعات را بر پایه میزان اعتماد خود به آن منبع خواهند پذیرفت، پس انتخاب آنها از پیش تعیین شده است.
در سال 1987 یك پژوهشگر به نام راپرت3 به بررسی ادراك خطر در كاركنان صنایع آهن و فولاد، ماموران جمعآوری زباله و آزمایشگاههای تشخیص طبی پرداخت. این كاركنان 2230 خطر را در محیط كار خود شناسایی كردند. بررسی نشان داد، 42 درصد از آن خطرات، به وسیله حواس قابل درك هستند. در 22 درصد از موارد، با آنكه علایم خطر به وسیله حواس انسان دریافت میشود، اما خطر بر پایه مقایسه با استانداردها قابل درك است، مانند شدید بودن صدا. در 23 در صد از موارد، خطرات به راحتی و بر پایه تجارب پیشین فرد قابل درك است مانند سطح خیس كه میتواند موجب سرخوردن فرد شود. نشانههای خطر در 13 درصد از موارد، تنها با اقدامات مناسب برای شناسایی خطر قابل درك است، مانند پی بردن به وجود جریان برق در سیم به وسیله فازمتر. این نتایج نشان میدهند كه فرآیند ادراك خطر میتواند از یك تشخیص ساده تا یك تفسیر دقیق تغییر كند و باید توجه داشت، در شرایطی كه درك خطر نیاز به یك روند تفسیری دقیق دارد، احتمال بروز خطا بیشتر میشود. به ویژه هنگامی كه كاركنان مجبور هستند علایم دیداری و شنیداری گوناگون دریافت كنند.
به این ترتیب باید گفت ادراك خطر به شیوههای گوناگون ذیل صورت میگیرد:
دریافتهای حسی بیواسطه، دریافتهای حسی به واسطه نشانگرها و علایم وهمچنین درك خطر بر پایه دانش یا تجربه فرد. دریافتهای حسی بیواسطه ( مانند اندازه، رنگ، صدا، بو، ارتعاش و ...) بهوسیله اندامهای حسی صورت میگیرد. البته دامنه ادراك به وسیله دریافتهای حسی بیواسطه، با محدودیت روبرو است. زیرا گستره طبیعی واكنش اندامهای حسی، محدود است. از آن گذشته، دامنه بر اثر عواملی همچون خستگی، بیماری، مصرف مشروبات الكلی یا مواد مخدر، حواس پرتی، عدم هوشیاری كافی و نیز عوامل نامساعد محیطی مانند درخشندگی یا وجود مه، كاهش مییابد. بهعلاوه بسیاری از خطرات موجب تحریك حواس انسان نمیشوند. این خطرات تنها به وسیله نشانگرهایی ویژه قابل درك هستند مانند گاز مونوكسیدكربن، متان، اشعه X و مواد رادیو اكتیو.
همچنین، خطراتی وجود دارند كه مستقیما قابل درك نیستند و در یك مدت محدود نیز نمیتوان آنها را با ابزارهایی مناسب، قابل درك كرد. ادراك این گونه خطرات، تنها بر پایه دانستهها و تجربه فرد صورت میگیرد. (مانند درك خطر انتقال میكروب از یك فرد به ظاهر سالم )
در مسیر پردازش اطلاعات، پس از آنكه خطر درك شد، مرحله بعدی ارزیابی ریسك خواهد بود. آشكار است كه افراد مختلف از یك ریسك مشخص، برداشتهایی گوناگون دارند. بهویژه برآورد میزان ریسك از سوی افراد غیر علمی، مانند كارگران، با نتایج آماری و معادلات ریاضی ریسك همخوانی ندارد. به این ترتیب، باید گفت مفهوم ریسك دو جنبه گوناگون را در بر میگیرد[3].
- برداشت افراد غیر علمی از میزان ریسك، كه به آن ریسك ذهنی یا دركی4 میگویند.
- برآورد علمی بر پایه اطلاعات آماری از میزان ریسك، كه به آن ریسك واقعی5 میگویند.
ریسك ذهنی ممكن است بیشتر یا كمتر از ریسك واقعی باشد. برای نمونه، میزان تلفات ناشی از سوانح ترافیكی و جادهای بیش از تلفات ناشی از ایدز یا سرطان است (ریسك واقعی). ولی نگرانی مردم (ریسك ذهنی ) به گونهای دیگر است[4]. ارزیابی ریسك ممكن است آگاهانه یا ناآگاهانه صورت گیرد.
مسلما عواملی وجود دارند كه بر قضاوت ناصحیح افراد موثر هستند و برای اصلاح سطح ریسكپذیری، لازم است این عوامل شناخته شوند.
عوامل فردی
پژوهشهای انجام شده، نشان میدهد كه عواملی همچون سن، جنس و سطح تحصیلات بر ریسكپذیری افراد تاثیر میگذارد، بهگونهای كه مردان جوان و كمسواد بیشتر به استقبال ریسك میروند. همچنین برخی از عوامل شخصیتی مانند احساساتی بودن، برونگرایی و اعتماد به نفس بیش از اندازه بر سطح ریسك پذیری موثر است. البته باید توجه داشت در مجموع، تنها 10 تا 20 درصد پذیرش یا رد ریسك مربوط به عوامل شخصیتی است[5].
برخی از عوامل فردی تاثیر گذار بر سطح ریسك پذیری عبارت است از :
- انتخاب آزادانه : هر گاه فرد آزادانه تصمیم بگیرد با یك خطر مواجه شود، ریسك هزار برابر پذیرفتنیتر خواهد بود[5]. از بارزترین نمونههای آن پذیرش ریسك مربوط به مصرف سیگار، رانندگی، اسكی و برخی تفریحات مهیج دیگر، در برابر پذیرش ریسكهای مربوط به آلودگی هوا و زمین لرزه میباشد[3] و [4]. در یك پژوهش، جمعیت مورد مطالعه به دو گروه تقسیم شدند تا چگونگی عوارض جانبی ناشی از سه نوع قرص بررسی شود. در یك گروه هر یك از افراد، خود از میان سه نوع قرص، یك نوع را آزادانه انتخاب كردند. در گروه دیگر، یكی از سه نوع قرص به صورت اجباری به آنها داده شد. نتیجه پایانی نشان داد گروهی كه افراد آن آزادانه قرص خود را انتخاب كردند، اثرات جانبی كمتری را گزارش كردهاند[5].
- قابلیت كنترل: برخی پژوهشهای دیگر، نشان دادند كه قابلیت كنترل موجب میگردد افراد ریسك بیشتری را بپذیرند. برای نمونه ریسك ذهنی مربوط به مسابقات اتومبیلرانی یا موتورسواری كمتر از ریسك ذهنی مربوط به حوادث دریایی و نیروگاههای هستهای است.
- آشنایی با خطر: یكی از مهمترین عوامل موثر بر ریسك پذیری فرد، آشنایی با خطر است[4]. كمبود اطلاعات و تجربه از خطری كه فرد به تازگی با آن مواجه میشود موجب بروز ترس و برآورد بیش از اندازه ریسك میشود[3]. خطرات ناشناخته، حتی اگر احتمال وقوع حادثه ناشی از آنها بعید باشد، معمولا پذیرفته نمیشوند. در عوض، مواجهه مداوم با یك خطر آشنا به گونهای دیگر بر ریسك ذهنی اثر میگذارد. كارگران، ریسك ناشی از مواجهه مداوم را بهتر میپذیرند. هنگامی كه كارگر برای نخستین بار با محیط كار و ابزارآلات آن مواجه میشود نسبت به همه چیز نگران است[4]. ولی بهتدریج با خطرات محیط خو میگیرد و به آنها عادت میكند. در نتیجه، ریسك ناشی از این خطرات را راحتتر میپذیرد هر چند كه محیط كار او دارای خطرات زیاد باشد، مانند صنایع ساختمانسازی یا معدن[5]. البته، ارتباط میان مواجهه و ریسك پذیری، یك ارتباط كاملا خطی نیست. به نظر میرسد، عوامل زیر بر این ارتباط اثر بگذارند: [3]
- مواجهه مكرر با همان اطلاعات پیشین موجب میشود فرد بر این تصور بماند كه تماسهای بعدی نیز از همان الگو پیروی میكنند. در نتیجه نگرانی او كمتر شده و راحت تر ریسك را میپذیرد.
- مواجهه مكرر و بدون در بر داشتن هزینه موجب میشود فرد منفعت ناشی از خطرات را بیشتر در نظر گیرد. به این ترتیب به راحتی به استقبال آن میرود.
- اثرات دلخراش و به یاد ماندنی یك حادثه موجب میگردد، ریسك بزرگتر جلوه كند. به همین دلیل، گوشزد كردن عوارض ناشی از یك خطر یا یاد آوری عواقب ناشی از حوادثی كه رخ داده است موجب كاهش پذیرش ریسك میشود[4].
عوامل مربوط به خطر و شرایط آن
- زودرس یا دیررس بودن اثرات مربوط به یك خطر: هرقدر عوارض ناشی از وقوع یك حادثه دیررستر باشد، ریسك آن پذیرفتنیتر میشود. به ویژه اگر وقوع این اثرات احتمالی باشد.
- قطعیت اثرات مواجهه با خطر: هر چه بروز اثرات ناشی از یك مواجهه قطعیتر باشد، افراد ریسك مربوط به آن را كمتر میپذیرند.
- نسبت افراد در معرض، به كل افراد: افزون بر ویژگیهای ذاتی خطر و عواقب ناشی از آن، شمار افرادی كه در معرض آن خطر هستند بر پذیرش ریسك اثر میگذارد. ریسك حاصل از خطری كه اثر آن بر بیشتر افراد یك جمعیت اثر كند، كمتر از ریسك حاصل از همان خطر درك میشود اگر تنها بر عدهای كوچك از یك جمعیت بزرگ اثر كند.
- شدت عواقب ناشی از اثرات مربوط به یك خطر: هر چه عواقب ناشی از یك حادثه شدیدتر و دلخراشتر باشد، افراد آن را خطرناكتر احساس میكنند. به ویژه هنگامی كه تكرار چنین حوادثی كم باشد. برای درك بهتر این موضوع میتوان رابطه محاسباتی ریسك واقعی را در نظر گرفت. ریسك واقعی بر پایه یك رابطه ساده محاسبه میشود كه عبارت است از:
احتمال وقوع حادثه * (عواقب حاصل از حادثه )n = ریسك ذهنی
n>=1
رقم دقیق n مشخص نیست. زیرا، مقدار آن تحت تاثیر احساسات، قضاوت و دیگر مسایل ذهنی قرار میگیرد. معمولا برای حوادثی كه احتمال وقوع آنها كم است ولی عواقب شدید دارند، مقدار n را عددی میان 1/2 تا 1/5 فرض میكنند[6].
پذیرش ریسك
رد یا پذیرش یك مقدار معین از ریسك، نشان دهنده آن است كه از نظر هر فرد تا چه اندازه ایمن بودن كافی است. پژوهش درباره عوامل موثر بر پذیرش ریسك اندك است. نتایج به دست آمده از پژوهشهای انجام شده بر چند نكته صحه گذاشتهاند:
- برخی از فاكتورهای اجتماعی مانند شغل، بر پذیرش ریسك اثر میگذارند. برای نمونه پزشكان، كاركنان دولت و دستاندركاران مشاغل علمی و هنری ریسك پذیری كمتری دارند. در عوض سطح پذیرش ریسك در كارگران صنعتی و كشاورزی بیشتر است.
- افراد با درآمد و تحصیلات بالاتر ریسك كمتری را میپذیرند. گروههای شغلی یكسان ولی از فرهنگهای مختلف، دارای ریسك پذیری متفاوت هستند[3].
بحث و نتیجه گیری
بهمنظور حذف یا كاهش رفتارهای نا ایمن در محیط كار لازم است به طور جدی به موضوع ریسكپذیری توجه شود.
باید با دادن آگاهیهای مناسب، كارگران را متوجه خطراتی كرد كه با آن مواجه هستند. همانگونه كه اشاره شد، 10 تا 20 درصد از عوامل موثر بر ریسك پذیری مربوط به عوامل شخصیتی است. بنابراین، میتوان با طراحی آزمونهای مناسب در مراحل پیش از استخدام، از اشتغال افرادی كه شخصیت ریسك پذیری دارند جلوگیری كرد. از سوی دیگر با توجه تفاوت ریسك ذهنی و ریسك واقعی، لازم است با برقراری آموزشهای مناسب این دو مقدار را به یكدیگر نزدیك كرد.
البته كلید اصلی موفقیت در تغییر سطح ریسك پذیری افراد، تعهد مدیریت در اجرای مناسب و مداوم این برنامههاست. گفتنی است برخی عوامل اجتماعی بر سطح ریسكپذیری موثر هستند كه در این مقاله مطرح نشدهاند.
نویسنده: دکتر شیرازه ارقامی
منابع:
1) Jennings N.S. “Health and safety in mining issues for a new millennium” www.qmc.com.av/dloaddocs/conf2000papers/jennings.pdf
2)Baily R.W. 1989. “Human performance Engineering” Ed.2nd, Prentice-Hall International.
3)Spurgeon A. 1999. risk perception . In “Occupational Health Risk Assessment and Management” by S.S. sadhra & K. Rampal Blackwell science Ltd .
4)Geller S.E. “Working safe – How to help people actively care for health and safety” C.R.C, U.S.A
5)Zimolong B. & Trimpop R. 1998. Risk Preception . In “Encyclopedia of Occupational Health & safety II” Ed. 4th , International Labour office .
6)Sutton I.S. 1992. “Procces reliability and Risk managemet” Van nostrand Reinhold.
1. Hazard
2. Preception
3. Ruppert
4. Subjective / Preceived Risk